
شما یک آدم دمدمی مزاج هستید؟ آدم دمدمی مزاج، درست خواندید! من هم همینطور هستم. ناراحت نشوید، این یک تعارف است. بیایید دمدمی مزاج را تعریف کنیم.
معمولا شخصی که به خاطر منافع یا علاقه ی خود دست به کارفوقالعاده و غیرعادی می زند، و از خود شور و اشتیاق فراوانی نشان میدهد و روی آن کار تمرکز میکند میگویند. اگر این تعریف برای کارآفرین نباشد، من نمیدانم برای چه چیز دیگری میتواند باشد! شکی نیست که شما باید به طور غیر عادی شور و اشتیاق زیادی داشته باشید و دمدمی مزاج هم باشید تا بتوانید کارآفرین شوید.
اغلب افراد شجاعت اینکه حتی پایشان را در مسیر کارآفرینی بگذارند را ندارند. اما شما آنرا دارید و به همین دلیل میباشد که شما را یک فرد غیر عادی و فوق العاده مینامند .شما نه تنها از لحاظ شجاعت بینظیر هستید بلکه تمایل شما به کارآفرینی در زمان شروع نیز غیر عادی میباشد .
آیا می دانستید که فقط حدود ۱۰٪ از مردم دنیا کارآفرین هستند؟ این یعنی ۹۰٪ دیگر نرمال میباشند. حال بیاییم نرمال را تعریف کنیم.
یک کارآفرین نرمال کیست؟
نرمال یک صفت است. راحت بودن با استانداردها یا نوع متداول و معمولی.
افراد معمولی و استاندارد (عامه و اکثریت۹۰درصدی) از لحاظ اجتماعی دوست ندارند که فرد دمدمی مزاج یا غیرعادی (کارآفرین) از خط خارج شود. این نوع راحت نبودن، آنها را به چالش میکشد. به جای اینکه خودشان را از این مسیر بیرون بیاورند، برایشان آسانتر است که انتخاب های کارآفرینی را تحقیر و به آنها حمله کنند، و به این امید که کارآفرین را به جمع خودشان برگردانند، تا احساس بهتری داشته باشند .
درست است آنها کارآفرین را افراد غیرعادی بنامند، آنها حتی کارآفرینان را دیوانه میپندارند که خیلی هم خوب است. حال ببینید که این افراد دیوانه چه کسانی هستند؟ کسانیکه با دیگران در یک مسیر قرار نمیگیرند، دارای چه شرایطی میباشند؟ افراد دردسرساز، رویاپرداز، طغیانگر که مانند میخ در یک سوراخ گرد هستند. کارآفرینان افرادی هستند که همه چیز را متفاوت میبینند. آنها عشق و علاقهای به قوانین دستوپاگیر ندارند و ارزشی هم برای وضع موجود قائل نیستند. تنها کاری که نمیتوانند با کارآفرین انجام دهند نادیده گرفتنش است، زیرا کارآفرین همهچیز را تغییر میدهد. حتی کارآفرینان نژاد بشری را به پیش میرانند. در حالی که بعضی از مردم کارآفرینان را دیوانه میبینند، ما آنها را نابغه میدانیم. در واقع مردمی که به اندازه کافی دیوانه هستند و فکر میکنند که میتوانند دنیا را تغییر دهند دقیقا همان کسانی هستند که این کار را میکنند.
کارآفرین بایستی نسبت به سیاست خرچنگها آگاه باشد
حدود 23 سال پیش که به بندر لنگه جهت مسافرت به جزیره کیش رفته بودم ، آنجا شنیده بودم که خرچنگها را نمی توان به راحتی صید کرد. چون آنها بسیار چابک و باهوش هستند و از هر تلهای فرار می کنند، با این وجود خرچنگها دسته ای به دام می افتند، و متاسفانه این به دلیل خصلت انسان مانندیست که خرچنگها دارند.
ساخت تله بسیار ساده میباشد ، قفس سیمی با سوراخی در بالای آن ، طعمه در قفس جاسازی می کنند و به داخل آب میاندازند. خرچنگها از را می رسند، و وارد قفس میشوند و شروع به خوردن طعمه میکنند. همینطور خرچنگهای دیگر آنها را میبینند وارد قفس شده و به آنها ملحق میشوند. تا زمانی که خرچنگها در حال خوردن غذا میباشند به آنها خوش میگذرد، اما پس از مدتی طعمه آنها تمام میشود. و حالا خرچنگها به راحتی میتوانند از دیوار قفس بالا بروند و از سوراخی که در بالای قفس میباشد خارج گردند. اما آنها این کار را انجام نمیدهند بلکه در قفس میمانند حتی بعد از تمام شدن غذا، لذا با توجه به اینکه طعمه هم تمام شده است خرچنگهای بیشتری از دیواره تله بالا می آیند وخودشان را به داخل قفس میرسانند. ( آنها جذب جمعیت خودشان میشوند )حتی میگویند یک خرچنگ هم آنجا را ترک نمیکند. چرا؟
برای اینکه اگر خرچنگی بفهمد در قفس چیزی نیست که او را نگه دارد و سعی کند فرار کند خرچنگهای دیگر هر کاری را انجام میدهند تا جلوی او را بگیرند. آنها دائما او را از دیواره قفس به پایین میکشند. اگر زیاد اصرار به بیرون رفتن از قفس از خودش نشان دهد دیگر چنگال های او را می کنند تا نتواند به کارش در بیرون رفتن از قفس ادامه دهد. اگر هر یک از خرچنگها زیاد پافشاری کند حتما او را میکشند.
خرچنگها که با قدرت گله کنترل میشوند، با هم در قفس میمانند. همه آنچه که ماهیگیر به آن نیاز دارد یک طعمه کوچک میباشد و ادامه کار راحت است . سپس ماهیگیر قفس را به بالا کشیده و تمام خرچنگها را صید میکند.
اغلب مردم درست مانند خرچنگها از جمعیت پیروی میکنند. و ما هم تشویق میشویم تا از وضع موجود تبعیت کنیم. این کار یعنی کارمند یا کارگر شدن که برای اکثر مردم خوشایند میباشد. و این همان چیزی است که 90 در صد مردم دوست دارند که به آن تبدیل شوند. و زمانی که تصمیم میگیرید از 90 درصدی دور شوید و در بازار کارآفرینی وارد شوید مانند یک خرچنگ تنها هستید که تلاش میکنید از آن قفس بیرون بروید. و زمانی که انتخاب میکنید کارآفرین شوید، و نسبت به دیگران متفاوت باشید و از جمع 90 درصدی بیرون بروید، اتفاقهای زیادی برای شما می افتد. آنها (شامل خانواده ،دوستان ،فامیلان و همکاران) به جای اینکه کارآفرین را تشویق و یا پشتیبانی کنند، مانند خرچنگها عمل میکنند و تلاش و کوشش میکنند تا کارآفرین را دوباره به داخل قفس بکشند.
خرچنگهای انسانی دیگر از نیروی فیزیکی استفاده نمیکنند. آنها بازوی کارآفرین را قطع نمیکنند، چرا که به این کار نیازی ندارند. آنها روش موثرتری در دست یا دهان دارند که راحتتر است. که عبارتند از شک و تردید ، تمسخر ، ریشخند زدن ، طعنه زدن ، انتقاد ، تحقیر کردن ، غر زدن نزدیکان، به حساب نیاوردن کارآفرین، کوچک شمردن کارآفرین، اذیت و آزار و هزاران کار دیگر. اینها تاکتیکهایی هستند، که خرچنگهای اطراف شما استفاده میکنند تا چنگال شما را بکشند و رویاهایتان را از بین ببرند.
اما چرا آنها این کارها را می کنند؟ بسیاری از این افراد، شما را دوست دارند. پس چرا میخواهند از لحاظ احساسی به شما آسیب برسانند و امیدها وآرزوها و رویاها و تمایلاتتان را برای به دست آوردن چیز بیشتر بکشند؟
وقتی که از وضع موجود به بیرون قدم میگذارید، برای کسانی که میمانند، آیینهی بزرگی میشوید، در واقع شما ترسو بودن آنها را منعکس می کنید. البته بایستی ریسک کرد و دل به دریا زد و کارآفرین شد، از آنجائیکه بعضیها معتقدند که کارآفرین شدن کمی هم بستگی به این دارد، که آیا کسی از خانواده شما ( پدر ، مادر ، عمو ، دایی ، ویک نسل قبل از شما ) کارآفرین بوده باشد، اگر جواب مثبت بود شک نکنید که شما هم میتوانید کارآفرین شوید، ولی در غیر اینصورت با گرفتن مشاوره خوب می توانید کارآفرین موفقی شوید.